Logo








 

غزل شماره ۲۰

کنم از شام تا سحر فریاد

کس بدادم نـــمیرسد صد داد

گه ز نازم کشد گه از غمزه

هر زمان شیوه‌ای کند بنیــــاد

میکشد لطفش، آه ازین جادو

میبرد دستش، آه ازین جلاد

همه دیوانه پیش او عاقل

همه شاگرد پیش او استاد

سرّ عشق ار چه گفتنی نبود

گفتم این رمز هر چه بادا باد

اینت از عادت مُسلمانی

روزی هیچ کافری مکناد

هجر بس نیست وصل غیرم کشت

رضیا مرگ تو مبارک باد