Logo








 

غزل شماره ۳۴

مرا نه سر نه سامان آفریدند

پریشانم به سامان آفریدند

نه دستم از گریبان واگرفتند

نه در دستم گریبان آفریدند

نه دردم را طبیبان چاره کردند

نه بیدردم چو ایشان آفریدند

نیامیزد سر دردت به گردم

که دردم عین درمان آفریدند

ز من با آنکه بی او نیستم من

بیابان در بیٰابان آفریدند

زلیخا گو چمن گلخن کن از آه

که یوسف بهر زندان آفریدند

مرا گویی پریشان از چه روئی

سر و زلفش پریشان آفریدند

رضی از معرفت بوئی نداری

تو را کز عین عرفان آفریدند