Logo








 

غزل شماره ۵۷

دور از و بسکه سوزم و سازم

شده نزدیک آنکه بگدازم

هیچ افسون در او نمیگیرد

آه از دست ترک طنازم

در و دیوار در سماع آیند

ارغنون غمش چو بنوازم

از جمادات شور برخیزد

چون بیادش ترانه آغازم

گر بخونم دمی نپردازد

دل خونین ازو بپردازم

عالم از غم شود، چه میسازد

من که جز با غمش نمیسازم

کو خرابات عاشقان که در او

هر چه دارم ببٰاده در بازم

میکشم گفتهٔ رضی را من

تو مکش زانکه میکشد نازم