Logo




 

غزل شمارهٔ ۳۲

نمی‌توان به جفا قطع دوست‌داری ما

که از جفای تو بیشست با تو یاری ما

بسی چو ابر بهاران گریستیم و هنوز

گلی نرست ز باغ امید‌واری ما

به چشم چون تو عزیزی شدیم خوار ولی

ز عزت دگران بهترست خواری ما

غبار کوی تو ما را ز چهره دور مباد

که با تو می‌کند اظهار خاکساری ما

ز حال زار هلالی شبی یاد کنم

فلک به ناله در آید ز آه و زاری ما