هر آتشین گلی که بر اطراف خاک ماست
از آتش دل و جگر چاک چاک ماست
دامنکشان ز خاک شهیدان گذشتهای
گردی که دامن تئو گرفتهست خاک ماست
ساقی برو که بادهٔ گلرنگ بی لبش
گر آب زندگیست زهر هلاک ماست
پاکست همچو دامن گل چشم ما ولی
دامان یار پاکتر از چشم پاک ماست
درمان دل مجوی هلالی که درد عشق
خاص از برای جان و دل دردناک ماست
< غزل شمارهٔ ۵۴
غزل شمارهٔ ۵۲ >