در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
دانند حریفان که در آن هم نظری داشت
هر لاله که با داغ دل از خاک بر آمد
دیدم که ز سودای تو پرخون جگری داشت
امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟
گویا ز پریشانی دلها خبری داشت
فریاد که رفت از سرم آن سرو که عمری
من خاک رهش بودم و بر من گذری داشت
با جام و قدح عزم چمن کرد چو نرگس
هر کس که درین روز سیم و زری داشت
زین مرحله آهنگ عدم کرد هلالی
مانند غریبی که هوای سفری داشت