Logo




 

غزل شمارهٔ ۹۲۰

جام خوشی ز دُردی دردش چو ما بپرس

مانند دردمند ز دردش دوا بپرس

نقش بلا مگو تو که آرام جان ماست

لطفی کن از کرم چو ببینی ز ما بپرس

ما بنده ایم و حضرت او پادشاه ماست

با پادشه بگو که ز حال گدا بپرس

از عقل بی خبر ، خبر عشق او مجو

سریست عشق او ز دل ما بیا بپرس

بگذر خوشی به کوی خرابات عاشقان

از رند مست لذت ذوق مرا بپرس

ما محرمیم در حرم کبریای او

اسرار او ز محرم آن کبریا بپرس

از ما مپرس قصهٔ دنیا و آخرت

اما ز سیدم خبری از خدا بپرس