Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۳۸۳

عشق او خوش آتشی افروخته

غیرت او غیر او را سوخته

عشقبازی کار آتش بازی است

او چنین کاری به ما آموخته

گنج او در کنج دل ما یافتیم

دل فراوان نقد از او اندوخته

نور ما روشنتر است از آفتاب

گوئیا از نار عشق افروخته

سید ما تا جمالش دیده است

دیده را از این و آن بردوخته