در آتش دل پریر بودم بنهفت
دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
کامروز هر آن که آبرویی دارد
فرداش به خاک تیره میباید خفت
< رباعی شمارۀ ۳۳
رباعی شمارۀ ۳۱ >