ای باد که جان فدای پیغام تو باد
گر برگذری به کوی آن حورنژاد
گو در سر راه مهستی را دیدم
کز آرزوی تو جان شیرین میداد
< رباعی شمارۀ ۴۸
رباعی شمارۀ ۴۶ >