آن دیده که دیدن تو بودی کارش
از گریه تباه میشود مگذارش
وان دل که بتو بود همه بازارش
در حلقهٔ زلف توست نیکو دارش
< رباعی شمارۀ ۱۱۰
رباعی شمارۀ ۱۰۸ >