چون نیست پدید در غمم بیرون شو
ای دیده تو خون گری و ای دل خون شو
ای دل تو نوآموز نهای در غم عشق
حاجت نبود مرا که گویم چون شو
< رباعی شمارۀ ۱۶۰
رباعی شمارۀ ۱۵۸ >