بس خون که بدان دو چشم خونخواره کنی
بس دل که بدان دو زلف آواره کنی
ایزد به دل تو رحمتی در فکناد
تا چارهٔ عاشقان بیچاره کنی
< رباعی شمارۀ ۱۸۲
رباعی شمارۀ ۱۸۰ >