Logo



 

حلقۀ زلف

تا در آن حلقۀ زلف تو گرفتار شدم

سوختم تا که من از عشق خبردار شدم

من چه کردم که چنین از نظرت افتادم

چاره‌ای کن که به لُطف تو گنهکار شدم

خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بود

بوی عطری به مشامم زد و بیدار شدم

تا در آن سلسلۀ زلف تو افتادم من

بی‌سبب چیست که پیش نظرت خوار شدم

برو ای باد صبا بر سر کویش تو بگو

که ز مهجوری تو دست و دل از کار شدم

جان بلب آمد و راز تو نگفتم به کسی

نقد جان دادم و عشق تو خریدار شدم