صبر کم گشت و عشق روز افزون
کسیه بی سیم گشت و دل پرخون
میدهد درد مینهد منت
یار ما را عجب گرفت زبون
صنعتش سال و ماه عشوه و زرق
سخنش روز و شب فنون و فسون
پشت کوژ و تنم ضعیف شدست
پشت چون نون و دل چو نقطهٔ نون
عقل با عشق در نمیگنجد
زین دل خسته رخت برد برون
حالم اینست و حرص و عشقم پیش
راست گفتند ک «الجنون فنون»
< غزل شمارهٔ ۳۳۶
غزل شمارهٔ ۳۳۴ >