گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان
باشد که دست ظلم بداری ز بیگناه
بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت
زنهار تا از او به جزا و ناوری پناه
< شمارهٔ ۱۶۳
شمارهٔ ۱۶۱ - در رثای... >