با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
برگشتی از دوست تو همچون دشمن
بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من
< رباعی شمارهٔ ۳۱۹
رباعی شمارهٔ ۳۱۷ >