چون فروماندی ز بد کردار خویش
پارسا گشتی کنون و نیک خو
آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر،
من به شعر آرم کنون از بهر تو
گند پیری گفت کهش خوردی بریخت
«مر مرا نان تهی بود آرزو»
< قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۷...
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵... >