می بر کف من نه که طرب را سبب اینست
آرام من و مونس من روز و شب اینست
تریاق بزرگست و شفای همه غمها
نزدیک خردمندان می را لقب اینست
بی می نتوان کردن شادی و طرب هیچ
زیرا که بدین گیتی اصل طرب اینست
معجون مفرح بود این تنگدلان را
مر بی سلبان را به زمستان سلب اینست
ای آنکه نخوردستی می گر بچشی زان
سوگند خوری، گویی: شهد و رطب اینست
میگیر و عطا ورز و نکو گوی و نکو خواه
اینست کریمی و طریق ادب اینست