Logo




 

ابیات پراکنده

بکرده راست با مزمار شهرود

بکرده راست با بربط ربابا

چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش

چون دوات از گفته‌های خویشتن پر لوش باد

هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش

در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود

آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها

در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود

آهو با شیر کی تواند کوشید

جوگک با باز کی تواند پرید

زده به بزم تو رامشگران به دولت تو

گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس

درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف

مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال

گر ندانی ز زاغور بلبل

بنگرش گاه نغمه و غلغل

آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک

پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم

چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش

چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان

مهرهٔ ناچخ بکوبد مهره‌های گردنان

نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین

نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده

مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله

عجب دلتنگ و غمخوارم، ز حد بگذشت تیمارم

تو گویی در جگر دارم دو صد یاسیج گرگانی

ز کین تو غمناک گردد عدو

ز داشاب تو شاد گردد ولی