Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۰

اری فی‌النوم ما طالت نواها

زمانا طاب عیشی فی هواها

به جامی کز می وصلش چشیدم

همی دارد خمارم در بلاها

عرانی السحر ویحک ما عرانی

رعاها الصبر ویلی ما رعاها

به بوسه مهر نوش او شکستم

شکست اندر دلم نیش جفاها

بدت من حبها فی القلب نار

کان صلی جهتم من لظاها

خطا کردم که دادم دل به دستش

پشیمان باد عقلم زین خطاها