Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۲۸

عشق تو دست از میان کار برآورد

فتنه سر از جیب روزگار برآورد

هر که به کوی تو نیم‌بار فروشد

جان به تمنا هزار بار برآورد

جزع تو دل را هزار نیش فرو برد

لعل تو جان را هزار کار برآورد

طبع تو تا عادت پلنگ بیاموخت

گرد ز شیران مرغزار برآورد

گفتی کز انتظار کار شود راست

وای بر آن کار کانتظار برآورد

خوی تو با دیگران چو شاخ سمن بود

کار چو با من فتاد خار برآورد

آتش عشق تو در نهاد من افتاد

دود ز خاقانی آشکار برآورد