Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۶۱

خار غم تو گل طرب دارد

دل در پی تو سر طلب دارد

مه حلقه به گوش تو نمی‌زیبد

ور حلقه به گوش تو لقب دارد

وصل تو و زحمت رقیبانت

نخلی است که خار با رطب دارد

می‌سوز مرا که خام کس باشد

کز آتش سوختن عجب دارد

هر کو ز حدیث درد من گوید

این عذر نهد که خواجه تب دارد

وآن کس که به تو رسد مرا گوید

کو مهر تب تو بر دو لب دارد

بس تاریک است روز خاقانی

مانا که ز زلف تو نسب دارد