Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۹۷

سرهای سراندازان در پای تو اولی‌تر

در سینهٔ جان‌بازان سودای تو اولی‌تر

ای جان همه عالم، ریحان همه عالم

سلطان همه عالم مولای تو اولی‌تر

ای داور مهجوران، جان داروی رنجوران

صبر همه مستوران، رسوای تو اولی‌تر

خواهی که کشی یاری آن یار منم آری

گر کشتنیم باری در پای تو اولی‌تر

خرم‌ترم اینک بین از خوی توام غمگین

کز هرچه کند تسکین صفرای تو اولی‌تر

دل کز همه درماند جان بر سرت افشاند

چون جای تو او داند او جای تو اولی‌تر

رای تو به کین‌توزی دارد سر جان‌سوزی

چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی‌تر

تا تو به پری مانی، شیدای توام دانی

یک شهر چو خاقانی شیدای تو اولی‌تر