پیش بین دختر نو آمد من
دید کفاتش از پس است برفت
تحفهای تازه کآمد از ره غیب
دید کاین منزل خس است برفت
گهری خرد بود و نیک شناخت
کاین جهان بد گهر کس است برفت
صورتش بست کز رسیدن او
خاطر من مهوس است برفت
دید در پرده دختر دگرم
گفت محنت یکی بس است برفت
< شمارهٔ ۹۲ - در بارهٔ...
شمارهٔ ۹۰ - در شکر... >