به خدایی که دست قدرت او
ناوک مجری قدر فکند
دست قهرش مگر ز وعد و وعید
جوز در مغز معصیت شکند
کز ملافات مردک جاهل
بیخ شادی ز جان و دل بکند
< شمارهٔ ۲۱۵ - در تهنی...
شمارهٔ ۲۱۳ - در وصل ... >