ای به دریای عقل کرده شناه
وز بد و نیک این جهان آگاه
چون کنی طبع پاک خویش پلید
چه کنی روی سرخ خویش سیاه
نان فرو زن به خون دیدهٔ خویش
وز در هیچ سفله سرکه مخواه
< شمارهٔ ۴۰۵ - مطایبه...
شمارهٔ ۴۰۳ - در جواب... >