چو دید آن عاشق دلسوز خسته
همایون نامهٔ یار خجسته
به جوش آمد دلش از درد و اندوه
رخش چون کاه گشت و غصه چون کوه
ز نو آغاز کرد افغان و زاری
به زاری گفت با باد بهاری
< نامهٔ نهم از زبان عا...
حکایت >