Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۸

یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما

در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما

در چنین راهی که مردان توشه از دل کرده‌اند

ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم ما

منزل ما همرکاب ماست هر جا می‌رویم

در سفرها طالع ریگ روان داریم ما

چیست خاک تیره تا باشد تماشاگاه ما؟

سیرها در خویشتن چون آسمان داریم ما

قسمت ما چون کمان از صید خود خمیازه‌ای است

هر چه داریم از برای دیگران داریم ما

همت پیران دلیل ماست هر جا می‌رویم

قوت پرواز چون تیره از کمان داریم ما

گر چه غیر از سایه ما را نیست دیگر میوه‌ای

منت روی زمین بر باغبان داریم ما

گر چه صائب دست ما خالی است از نقد جهان

چون جرس آوازه‌ای در کاروان داریم ما