جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد!
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
هر که از دامن او دست مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد!
شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
< غزل شمارهٔ ۶۰
غزل شمارهٔ ۵۸ >