Logo




 

غزل شمارهٔ ۱۳۸

ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم

سنگ ملامت دل دیوانهٔ خودیم

چون بلبل از ترانهٔ خود مست می‌شویم

ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم

در خون نشسته‌ایم ز رنگینی خیال

چون لاله دلسیاه ز پیمانهٔ خودیم

گیریم گل در آب به تعمیر دیگران

هر چند سیل گوشهٔ ویرانهٔ خودیم

دست فلک کبود شد از گوشمال و ما

مشغول خاکبازی طفلانهٔ خودیم

ما چون کمان ز گوشه نشینی درین بساط

هر جا رویم معتکف خانهٔ خودیم

صائب، شده است برق حوادث چراغ ما

تا خوشه چین خرمن بی‌دانهٔ خودیم