Logo




 

رباعی شمارهٔ ۳۹۳

دستی که زدی به ناز در زلف تو چنگ

چشمی که زدیدنت زدل بردی زنگ

آن چشم ببست بی توام دیده به خون

و آن دست بکوفت بی توام سینه به سنگ