Logo




 

غزل شمارهٔ ۸۴

امشب دگر حریف شرابت که بوده است

تا روز پرده‌سوز حجابت که بوده است

آن دم که دور گشته و ساقی تو بوده‌ای

پیشت که گشته مست و خرابت که بوده است

جنبیده چون لب تو به مستانه حرفها

لذت چش سئوال و جوابت که بوده است

دوری که اقتضای غضب کرده طبع می

شیدای سر خوشانه عتابت که بوده است

دوری دگر که کرده شلاین زبان تو را

مدهوش پاس بستر خوابت که بوده است

چون محتشم نبوده به گرد درت دوان

مخصوص خدمت از همه بابت که بوده است