مردم چشم جهان بین پدر
آن که نادیده جهان رفت به خواب
غنچهٔ باغ جهان شاه علی
طفل نامجرم ایمن ز عذاب
کاندرین باغ ز خوشبوئی او
گلی از چهره نیفکند نقاب
تا که از گلشن دوران بردند
سوی گلزار بهشتش بشتاب
هرکه تاریخ وفاتش جوید
گل خوشبوی درآرد به حساب
< شمارهٔ ۱۰ - ایضا ماد...
شمارهٔ ۸ - وله در رث... >