بی روی تو، خونابه فشاند چشمم
کاری بجز از گریه، نداند چشمم
میترسم از آنکه حسرت دیدارت
در دیده بماند و نماند چشمم
< رباعی شمارهٔ ۵۹
رباعی شمارهٔ ۵۷ >