این سر که به تن دارم مست می ناب اولی
این کاسه که من دارم سرشار شراب اولی
این است اگر ساقی، می خور ز حساب افزون
زیرا که چنین مستی تا روز حساب اولی
هر جا بت سر مستی با جام شراب آید
مرغ دل هشیاران البته کباب اولی
آن خواجه که میدانم جرم همه میبخشد
پیش کرمش رفتن ناکرده ثواب اولی
دوشینه سیه چشمی در خواب خوشم گفتا
کز نشهٔ بیداری کیفیت خواب اولی
گفتم ز لب نوشت صد بوسه طمع دارم
گفتا که سؤالت را ناگفته جواب اولی
از چشم بد مردم ایمن نتوان بودن
رخسار نکوی او در زیر نقاب اولی
ابروی کمان دارش پیوسته به چین خوش تر
گیسوی گره گیرش همواره به تاب اولی
این پسته که او دارد خندان ز قدح خوش تر
این چهره که او دارد گلگون ز شراب اولی
گنجینهٔ مهر او در سینه نمیگنجد
کاشانه بدین تنگی یک باره خراب اولی
تخمی که به دل کشتم آب از مژه میخواهد
چشمی که به سر دارم سرچشمهٔ آب اولی
اشعار فروغی را با نافه رقم باید
آن شعر مسلسل را شستن به گلاب اولی