گل کز رخ او خجل فرو میماند
چیزیش بدان غالیهبو میماند
ماه شب چهارده چو بر میآید
او نیست ولی نیک بدو میماند
< رباعی شمارهٔ ۱۱
رباعی شمارهٔ ۹ >