تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژهام هزار خونابه چکید
گوئی نتوانم که ببینم بازش
«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»
< رباعی شمارهٔ ۱۴
رباعی شمارهٔ ۱۲ >