با خیال زلف و رویت چشم من
نیمهای ابر است و نیمی آفتاب
زان لب میگون که هوش ازمن ببرد
خون همی گریم چو برآتش کباب
< گزیدهٔ غزل ۶۵
گزیدهٔ غزل ۶۳ >