چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
که خلق را بدو خورشید در گمان انداخت
< گزیدهٔ غزل ۷۲
گزیدهٔ غزل ۷۰ >