آنکه دلم شیفتهٔ روی اوست
شیفتهٔ تر میکندم این چه خوست؟
دوش بگفتم که دهانیت نیست
گفت که بسیاردرین گفتگوست
به که رخ از خلق بپوشد از انک
دیدهٔ بد آفت روی نکوست
هستی من رفت وخیالش نماند
این که تو بینی نه منم بلکه اوست
< گزیدهٔ غزل ۱۴۲
گزیدهٔ غزل ۱۴۰ >