بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
رهامکن که دلم را زغم رهایی نیست
دلم ببردی و گر سرجدا کنی زتنم
بجان تو که دلم را سر جدایی نیست
بریز جرعه که هنگامهٔ غمت گرم است
بگیر باده که هنگام پارسایی نیست
< گزیدهٔ غزل ۱۵۵
گزیدهٔ غزل ۱۵۳ >