ای که بر کندی دل از پیمان یاران قدیم
گاهگاهت یاد باید کرد از عهد و داد
محنت هجران ورنج راه و تشویق سفر
اینهمه گویی نصیب جان مهجورم فتاد
< گزیدهٔ غزل ۱۸۷
گزیدهٔ غزل ۱۸۵ >