ز هجرش بس که در خود گم شدم آگاهیم نبود
که هر شب من کجا و او کجا و دل کجا باشد؟
لبانت آنچنان بوسم که جایم بر لبان آید
کنارت آن زمان گیرم که عمرم در میان باشد
< گزیدهٔ غزل ۲۵۳
گزیدهٔ غزل ۲۵۱ >