به سازی سوی من به شوخی دل زمن بستد
بدو گفتم چه خواهی کرد گفتا کار می آید
چو رفتم بردرش بسیار دربان گفت کاین مسکین
گرفتار است گویی کاینطرف بسیار می آید
< گزیدهٔ غزل ۳۶۴
گزیدهٔ غزل ۳۶۲ >