تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
دل خون شد و حدیث بتان برزبان هنوز
عالم تمام پر ز شهیدان کشته گشت
ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز
< گزیدهٔ غزل ۴۰۱
گزیدهٔ غزل ۳۹۹ >