دزدانه در آمد از درم دوش
افگنده کمند زلف بردوش
برخاستم و فتادم از پای
چون او بنشست رفتم از هوش
آن نرگس نیم مست جادوش
آهو برهای به خواب خرگوش
هر کس که ببیندت به یک روز
ملک دو جهان کند فراموش
بی روی تو نوش می شود نیش
و ز دست تو نیش میشود نوش
یک حلقه به گوش خسرو انداز
کوبندهٔ تست و حلقه در گوش
< گزیدهٔ غزل ۴۲۲
گزیدهٔ غزل ۴۲۰ >