آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
وان شکر خندهٔ شیرین تو از چشمهٔ نوش
گریه میآیدم از دور به آواز بلند
که از آن گریه نمیآیدم آواز به گوش
ای به خشم از برمن رفته و تنها خفته
چشم را گوی که چندین طرف خواب بپوش
< گزیدهٔ غزل ۴۲۳
گزیدهٔ غزل ۴۲۱ >