ز گلزارت گنه کارم به بویی
مکش چون نه بدیدم نه چشیدم
خلاص من بجویید ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
< گزیدهٔ غزل ۴۴۶
گزیدهٔ غزل ۴۴۴ >