بگه بیامد و همسایه گفت خوابم نیست
که نالههای تو در سینه کار می کندم
براه بی سرو و پا میروم که آب دو چشم
رها نمیکندم تا به پای خود بروم
< گزیدهٔ غزل ۴۵۲
گزیدهٔ غزل ۴۵۰ >