Logo




 

گزیدهٔ غزل ۴۵۱

بگه بیامد و همسایه گفت خوابم نیست

که ناله‌های تو در سینه کار می کندم

براه بی سرو و پا می‌روم که آب دو چشم

رها نمی‌کندم تا به پای خود بروم